چه جوری این کار رو انجام بدم؟

روزها داره تند تند می گذره و واقعا اصلا متوجه نشدم کی ده ماه از عمر با برکت تو گذشت.ده ماه از بهترین روزهای عمرم.روزهایی که با بابایی مثل یه خانواده پیش هم بودیم و دنیا به کام ما:-)راستی که بچه شیرینی زندگیه.قربونت برم قند توی قندون:-*هر کاری می تونی انجام می دی=-Oهرچی از دستت بربیاد جونم;-)از مبل خودت رو می کشی بالا,از در و دیوار البته=-Oبعضی اوقات هم از افراد:-*=-Oمثلا من رو اگه جلوی چشمت ببینی,چهار دست و پا میایی طرفم:-*بعد یکی از دست های قشنگت رو می گذاری روی زانوی مامانی و بعدش اون یکی دستت رو می کنی تکیه گاه و می ایستی=-Oبعدش هم یکی از دست های نازت رو به طرف من می گیری تا بلندت کنم:-*خیلی عشقی جیگرم:-*منم بغلت می کنم و یه بوسه ناز از لپ پسر جیگرم:-*اخ چه قدر خوشمزه ای جونم:-*خیلی خواستنی هستی نفسم:-*خدا رو شکر به خاطر این نعمتش:-*وقتی بهت یه چیزی رو یاد بدم,سعی می کنی انجامش بدی دلبندم:-*امروز وقتی فرفره ات رو برایت چرخوندم و پرتابش کردم تا بچرخه,رفتی طرفش و برش داشتی و محکم می زدیش به زمین و با تعجب بهش نگاه می کردی که چرا نمی چرخه=-O:-*بعد دیگه حرصت گرفت و هی بلندش می کردی و می زدیش به زمین تا بچرخه...البته من وارد عمل شدم و بهت کمک کردم میوه دلم:-*بدون مامانی هر کمکی از دستش بر بیاد,برات دریغ نمی کمه.رو مامانی حساب کن نفسم:-*تین رو برای بزرگی هایت گفتم که بدونی مامانی و بابایی پشتیبانتند  قربونت برم:-*