منم می خوام با قاشق بخورم!
روزهای با شما بودن ,داره تند تند می گذره و مامانی از بودن کنار شما,کیف دنیا رو می بره:-*خدا رو شکر به خاطر این نعمت هیجان انگیزش.که هر لحظه اش شیرین و به یاد موندنی,با اینکه بعضی اوقات دیگه توانی برام نمی مونه تا پا به پای شما پسر قشنگم ,بازی کنم و بیدار بمونم و اینور اون ور برم و با وسایل ور برم=-Oخیلی جیگری نفسم:-*بالاخره با هم خوش می گذرونیم دیگه ;-)و با هم کنار می اییم;-):-P چند روزه که رفتی توی نخ قاشق و اسنکه چه جوری باهاش می شه یه خوردنی رو خورد.بعضی اوقات تقلا می کردی جونم که قاشق رو بگیری و وقتی می دادم دستت,با انتهای قاشق ,دست کوچولویت رو به سمت کاسه می بردی و سعی می کردی مواد غذایی داخل کاسه رو باهاش لمس کن:-)خیلی عسلی مامانی :-...
نویسنده :
حانی مون
2:01