گذر از موانع صعب العبور!
تا به خوبی بتوانی راه بری عزیز دل مامانی,کلی کار داری برای انجام دادن.باید یه عالمه تمرین کنی عسل مامان:-*خودت هم که ذوق راه رفتن داری خیلی زیاد.اینا رو که کنار هم بگذاری,اخرش یه دونده ماهر از تویش در میاد جونم:-*خیلی جالبه ذوق می کنی موقع راه رفتن.انگار داری باحال ترین کاری که توانایی اش رو داری,داری انجام می دی جیگر مامان.یه ژست اپولو هوا کردن هم به خودت می گیری البته :-Pقند توی دل کوچولوت آب می شه.یه جاهایی گازش رو می گیری و تمرین سرعتی راه رفتن می کنی.نتیجه بعضی اوقات موفقیت امیز و بعضی اوقات ولو شدن روی زمین دلبندم.یه جاهایی رو هم یه دفعه گیر می دی تا هر جور شده ردش کنی.مثلا اگه کسی یا چیزی جلوی مسیرت باشه,به هر روشی که می تونی از سر راهت برش می داری پسر مامان;-)اگه مانع یه ادم باشه,مثل کوه ازش بالا می ری و از اون طرف میایی پایین=-Oمعلومه اهل دور زدن ادما نیستی نفس مامان:-*;-)دیشب رفته بودی تو نخ تشک ها و درنوردیدن اونها=-Oهی می رفتی لبه های تشک راه می رفتی و دور می زدی...چند دفعه تشک رو متر کردی,اخر سر که دیگه راحت و با اقتدار رویش راه رفتی و به نظرت بر قضیه مسلط شدی,اومدی طرف من تا توی آغوش مامانی بخوابی میوه دلم:-*خیلی عسلی مامان:-*انشا.... توی همه کارهایت اینقدر پشتکار و تلاش داشته باشی و خدای مهربون حافظ و نگهدارت باشه گل توی گلدون :-*بعضی از مسایل رو هم می گردی تا راه حلی برایش پیدا کنی باهوشم :-*به قول بابایی هوش فنی ات خوبه ماشا... قرنیز اشپزخونه انا رو نمی تونستی رد کنی,چند بار موقع رد کردنش ,افتاده بودی زمین نفسم:-(دیگه هر موقع از روی قرنیز می خواستی رد بشی,و پاهای قشنگت رو به هیجان انگیزترین مکان خونه به نظر خودت بگذاری,اگه کسی پشت سرت بود,دست توپولوی قشنکت رو دراز می کنی طرفش تا کمکت کنه و مانع رو رد کنی.اگه کسی نباشه,دستت رو می گیری به اپن و می چسبونی خودت رو به دیوارش و رد می شی و دستت رو رها می کنی.یا اینکه کنار قرنیز میرشینی روی زمین و چهاردست وپا از رویش رد می شی و توی اشپز خونه بلند می شی روی پاهای نلزت نی ایستی و به گردش در فضا می پردازی:-P:-)خیلی عسلی شیرینم:-*