آقای تلفن چی!
این آقا محمدصدرای ما قبلاً خیلی کنجکاو بود؛ هر چیزی که هر کجا اتفاق می افتاد، باید ایشون هم از مراحل کار خبر می داشت و می دونست که اطرافش چی می گذره! این ویژگی رو از همون وقتی که خیلی خیلی کوچولو بود داشته و داره! حالا جدیداً یه ویژگی دیگه هم پیدا کرده و اون اینه که علاوه بر این که از اطرافش خبر داره، باید در همه کارهای اطرافش هم سرک بکشه و انجامش بده! چه بتونه از پسش بر بیاد و چه نتونه! هر کس میخواد کاری بکنه، باید آمادگی داشته باشه که پسر خپوله سر برسه و یه قسمت از کار رو از دستش بگیره و خودش بخواهد انجام بده! مثلا وقتی که تلفنی با مامانش حرف میزنم، همه کارها و بازی های خودش رو کنار می ذاره و یه راست میاد سراغ گوشی تلفن! هم زمان با مامانش، او هم بلند بلند با تلفن حرف میزنه و دکمه های گوشی رو فشار میده و خیال می کنه که مکالمه به صورت جدی برقرار هست و گاهی صدایش رو بلندتر می کنه و گاهی هم "اوه، اوه" میکنه! خلاصه به طور جدی وارد بحث میشه! اون وقت مخاطب که پشت گوشی هست، باید تلاش کنه که از بین سخنرانی های آقا و صدای دینگ دینگ دکمه های تلفن، حرف های مامان خانمش رو بشنوه و تشخیص بده که چی میگه! این است پسر خپول خاله!