محمدصدرا اینجا,محمدصدرا اونجا,محمدصدرا همه جا
روزها داره تند تند می گذره و شما داری نزدیک یک سالگی ات می شی نفسم...قربونت برم مامانی که چه قدر این یه سال زود گذشت.می گن اگه یه چیزی سریع بگذره یعنی خیلی خوش گذشته.البته که باشما پسر قشنگن,خیلی به ما خوش گذشت.خدای مهربون رو شکر به خاطر این نعمت بزرگ و دوست داشتنی اش:-*خیلی عشقی نفسم:-*هر روز توانا تر می شی برایانجام کارهای مورد علاقه ات...از در و دیوار می کشی بالا...ماشا... مامانی.مواظب خودت باش جیگرم:-*چند روز پیش از چرخ خیاطی مامان بزرگ رفتی بالا...هرچیخودم رو زدم به بی خیالی تا متوجه حساس شدن من نشی,جواب نداد جونم=-Oاخرشبا هزار سلام و صلوات اوردمت پایین...فقط منتظر یه فرصتی تا بری روی مبل.متکایی,ادمی,چیز بلندی باشه تا پایت رو بگذاری رویش رو بکشی بالا خودت رو =-O:-*می ری توی اشپز خونه و کابینت رو می گیری و می ایستی,همین طور گاز و یخچال و ماشین لباس شویی و خلاصه هر چیزی که قابلیت بالا رفتن ازش رو داشته باشه نفسم:-*مواظب خودت باش جونم:-*