سلام بر علی اصغر
جمعه ,ششم محرم سال ٩٣,که نمی دونم قمری اش چند می شه,توی مصلای امام خمینی یه مراسم خیلی بزرگ برگزار شد.که من و شما پسر دلبندم توی مراسم شرکت کردیم.مراسم شیرخوارگان حسینی.بابایی ما را به همراه انا رساند مصلا.مراسم خیلی حس غریبی داشت که مامانی تا حالا این احساس را نداشتم.وقتی روضه ی حضرت علی اصغز را می خواندند,بی اختیار اشک توی چشمم جمع می شد.وقتی به صورت ماه تو جیگرم نگاه می کردم,دیگه اشکم روان می شد.تصور اون همه قساوت با یه نینی کوچولوی تشنه ,خیلی وحشتناک بود.توی مراسم یه عالمه نینی دیگه هم اومده بودند.اونجا پر بود از سربازان امام زمان.با اون لباس های شبیه حضرت علی اصغر مثل ماه شده بودید.شما پسر جیگرم یه کم با سربند مشکل داشتی و دوست نداشتی ر...
نویسنده :
حانی مون
23:03